فارغ التحصیل بیکار

بسمه تعالی

در ماهنامه شماره ۳۴ نظام دامپزشکی کشور مربوط به آذر ماه ۸۷ مطلبی از یک فارغ التحصیل بیکار رشته علوم آزمایشگاهی دامپزشکی با عنوان صدای آشنا ،فارغ التحصیل بیکار به چاپ رسید .از شما دعوت می شود این مطلب را بخوانید.

منتظر نظرات شما گرامیان هستیم.

بسمه تعالی

صدای آشنا

فارغ التحصیل بیکار

من یک دانش آموخته گیلانی رشته علوم آزمایشگاهی دامپزشکی از دانشگاه فردوسی مشهد هستم.در سال ۸۵ از دانشگاه فارغ التحصیل شدم. بعد از اتمام درسم به نهادها و سازمانهای مختلف چه مربوط وچه نامربوط به رشته ام مراجعه کردم و با عکس العمل های متفاوتی روبرو شدم که بخشی از آنها را در میان   می گذارم.

برای درخواست کار ازصدا و سیمای گیلان ( شبکه باران ) شروع کردم که تا مرحله پر کردن فرم ، دادن مدارک و غیره پیش رفت ولی جور نشد.بعد در آزمون فرودگاههای کل کشور راهی تهران شدم و ازمون هم دادم. بعد برای دامپزشکی ارتش _ تنها نهاد نظامی کشور مربوط به دامپزشکی – رفتم ، مدارکم را دادم ، قرار شد بعد از طی دوره ای استخدام شوم ،البته منوط به این که دستور استخدام از ستاد کل صادر شود.بعد از چند وقت که گذشت، خبری از استخدام نشد.بعد از آن به نهاد های مرتبط مثل جهاد کشاورزی و سازمان دامپزشکی نیز مراجعه کردم.نکته قابل ذکر اینکه حتی در ازمون استخدامی که سال ۸۶ برگزار شد،اسمی از رشته ما برده نشد و سازمان در جدول استخدامی خود اسمی از رشته ما را وارد نکرده بود.آن وقت بود که فهمیدم چه قدر به رشته ما توجه می شود و من با مدرک کاردانی خودم در آزمون شرکت کردم.بعد برای ورود به موسسه بیوتکنولوژی اقدام کردم که تا مرز استخدام پیش رفتم ولی در دقیقه نود به دلیل مسایلی کارم جور نشد.بعد از آن در یک کارخانه شیر موقتا مشغول به کار شدم. دیدم واقعا محیط های کار خصوصی چقدر برای تحصیل کرده ها احترام قائل هستند!حقوق پایین،کار زیاد باعث شد زیاد آنجا دوام نیاورم.البته برخوردهای زشت و زننده صاحبان کارخانه دلیل اصلی ترک کارخانه بود.بعد پیگیر کار در موسسه سرم سازی رازی شدم.مدرکم را دادم ولی این هم نشد.مثل موسسه بیوتکنولوژی ،دیگر نیروی کارشناس نمی خواستند.حداقل کارشناسی ارشد نیاز داریم ،این جواب گزینش بود.بله بعد از ۴ سال زحمت و تلاش در دانشگاه و سالم زندگی کردن مزدم را اینگونه گرفتم.من اکنون ۲۵ سال دارم.هیچ چیزی از خودم ندارم.برای خود تاسف می خورم که بهترین سالهای عمرم را اینگونه هدر دادم.افرادی بودند که به من طعنه می زدنن که این هم رشته بود تو انتخاب کردی.آخرین آزمونی که شرکت کردم آزمون صندوق بیمه محصولات کشاورزی بود که از آن هم چیزی نصیب ما نشد.فعلا ۶ ساعت در هفته در یک مدرسه غیر انتفاعی راهنمایی تدریس می کنم .با درآمد ساعتی ۱۶۰۰تومان. بله با ۱۶ سال درس خواندن اکنون این وضعیت من است.

عاجزانه از مسئولین محترم می خواهم که برای اشتغال فارغ التحصیلان رشته ما تدبیری بیاندیشند یا اصلا این رشته را از دانشگاه ها حذف کنند.ممنونم که به درد و دل های یک فارغ التحصیل دانشگاهی گوش دادید.به امید روزی که از دانشگاهیان ،در کشور ما بهترین استفاده ممکن انجام شود.

م خ از گیلان

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد