تب برفکی بیماری بسیار واگیری است که تقریباً همه زوجسمان از جمله نشخوارکنندگان اهلی را مبتلا میکند و باعث خسارات اقتصادی قابل توجهی میشود. ویروس عامل بیماری هفت سروتیپ به نامهای A,O,C,SAT1,SAT2,SAT3,Asia1 دارد. مقاومت ویروس در طبیعت و عفونتزایی شدید آن ،تغییرات آنتیژنتیکی ویروس و پیدایش تحت تیپهای جدید آن و مهمتر از همه ، توان بیماریزایی در انواع نشخوارکنندگان اهلی و وحشی و وجود دامهای ناقل و حامل ویروس تب برفکی ، در بقاء عفونت و بیماری در یک جمعیت و منطقه تأثیر دارند و کنترل این بیماری را بسیار مشکل و همراه با هزینههای زیاد میکند.
سبب شناسی
عامل بیماری تب برفکی ویروسی از خانواده پیکورناویریده و از جنس آفتوویروس است که هفت سروتیپ مشخص به نامهای A,O,C,SAT1,SAT2,SAT3,Asia1 دارد.
مقاومت دربرابر عوامل فیزیکی و شیمیایی
ویروس عامل بیماری تب برفکی از جمله مقاومترین ویروسهای شناخته شده در طبیعت است.
دما :ویروس عامل تب برفکی با سرد کردن و منجمد کردن زنده میماند (حفظ میشود) و در دمای بیش از 50 درجه سانتیگراد به طور تصاعدی غیرفعال میشود.
pH: ویروس عامل تب برفکی در PH پایینتر از 6 یا بالاتر از 9 غیرفعال میشود.
مواد ضدعفونی کننده :هیدروکسید سدیم 2% ، کربنات سدیم 4% و اسید سیتریک 2/0% ویروس عامل تب برفکی را غیرفعال میکنند. این ویروس نسبت به یدوفورها ،ترکیبات چهارتایی آمونیوم ،هیپوکلریت و فنل ،به ویژه در حضور مواد آلی، مقاوم است.
ماندگاری ویروس
ویروس عامل تب برفکی در گرههای لنفاوی و مغز استخوان در pH خنثی فعال میماند، اما در عضلات وقتی pH پایینتر از 6 باشد (یعنی پس از طی دوره جمود نعشی) تخریب میشود. ویروس عامل تب برفکی در علوفه آلوده و نیز در محیط،بسته به اندازه دما و pH میتوان بیش از یک ماه زنده بمند.
همهگیرشناسی
واگیری و مرگ و میر
تب برفکی، از واگیرترین بیماریهای دامی است که باعث خسارات اقتصادی قابل توجهی میشود. میزان مرگ و میر در دامهای بالغ، کم است. اما به دلیل ایجاد میوکاردیت ،میزان مرگ و میر در دامهای جوان زیاد است.
میزبانها
گاوسانان (گاو،گاو کوهاندار هندی – زبو - گاومیش اهلی ،یاک - گاو میش اهلی تبت) ،گوسفند،بز ، خوک، همه نشخوارکنندگان وحشی و میزان حساسیت شترسانان (شتر، شتر جماز - شتر تک کوهانه بومی عربستان و شمال آفریقا،شتر بیکوهان آمریکایی - لاما،شتر بیکوهان پشم بلند آمریکایی) کم است.
راه انتقال
ویروس بیماری تب برفکی از راههای مستقیم و غیرمستقیم به شرح زیر انتقال مییابد:
- تماس مستقیم یا غیرمستقیم (ریزقطرهها)
- جانداران ناقل (انسان و مانند آن)
- ناقلین بیجان (وسایل نقلیه،ابزار کار)
- از طریق هوا،به ویژه در مناطق استوایی (تا 60 کیلومتر در خشکی و 300 کیلومتر در دریا)
منبع ویروس
منابع ویروس تب برفکی عبارتند از :
- دامهای بیماری که نشانههای درمانگاهی بیماری را نشان میدهند یا در دوره کمون قرار دارند.
- ترشحات تنفسی ، بزاق ،مدفوع و ادرار ،شیر و منی (تا 4 روز پیش از بروز نشانههای درمانگاهی)
- گوشت و آلایشی که pH آن ، به کمتر از 6 کاهش نیافته باشد.
- دامهای ناقل : به ویژه گاو و گاومیش اهلی شده آسیایی ،دامهایی که دوره نقاهت پس از بهبود را طی میکنند و دامهای واکسینه شده دفع کننده ویروس (ویروس در ناحیه پایینی حلق گاو به مدت 30 ماه و در گاومیش به مدت طولانیتر و در گوسفند به مدت 9 ماه باقی میماند). گاومیش دماغه آفریقا میزبان نگهدارنده اصلی سروتیپهای SAT است.
وقوع
بیماری تب برفکی در مناطقی از قاره آسیا، آفریقا، خاورمیانه و آمریکای جنوبی (همهگیریهای انفرادی در مناطق عاری از بیماری) بومی است.
دوره کمون
دوره کمون بیماری تب برفکی از 2 تا 14 روز متفاوت است.
نشانههای درمانگاهی
- گاو : نشانههای درمانگاهی تب برفکی در گاو به شرح ذیل است :
تب ،بی اشتهایی ،لرز ،کاهش تولید شیر به مدت 2 تا 3 روز و سپس صدای ملچ ملوچ لبها، سائیدن دندانها روی یکدیگر، ریزش بزاق (کشدار)، لنگش ،لگدزدن یا پا بر زمین کوبیدن (به دلیل وجود وزیکول (تاول/آفت) روی مخاط داخلی گونه و بینی و / یا شکاف بین سمی و تاج سم)
پس از 24 ساعت تاولها پاره میشوند. گاهی تاولها روی پستان نیز ظاهر میشوند.
به طور کلی بیماران ظرف 8 تا 15 روز بهبود مییابند.
عوارض ثانویه : تخریشهای بیماری زبان آبی،عفونت ثانویه ضایعات، تغییر و بدشکلی سمها،ورم پستان و کاهش دائمی تولید شیر، میوکاردیت،سقط جنین ،مرگ دامهای جوان،کاهش مستمر وزن ،ناتوانی در کنترل دما
- گوسفند و بز : ضایعات تب برفکی ،کمتر مشخص و مشهود است. گاهی ضایعات سمها تشخیص داده نمیشوند. ضایعات سکوی دندانی در گوسفند دیده میشود. توقف شیردهی در گوسفند و بز، یک چهره درمانگاهی بیماری است. مرگ دامهای جوان.
ضایعات
تاولهای ریز و درشت روی زبان، سکوی دندانی ،لثه، گونه، کام سخت و نرم، لبها،سوراخهای بینی، پوزه، نوک پستانکها، پستان، شکاف بین سمی و تاج سم
ضایعات پس از مرگ روی پردههای ماهیچهای عرضی شکمبه، در لایه عضلانی قلب دامهای جوان (قلب ببری)